به خودنماییِ برگی، مگو بهار می آیدبهار ماست سواری که از غبار می آید
قرارهای زمین را به هم زنید که یارماز آسمان چه به موقع سر قرار می آید
یقینی است برایم حضور حضرتش آن سانکه روز روشنم اکنون به چشم تار می آید